علاوه بر آن‏چه گفته شد دستورات و سفارش‏ها دیگرى در قرآن ذکر شده‏اند که اجراى آن‏ها بر هر انسان مسلمانى لازم و ضرورى است که در این قسمت به امید خداوند متعال به بیان آن‏ها مى‏پردازیم.

1. آداب مهمانى و ورود به اماکن خصوصى
الف) اجازه‏ى ورود
در سوره‏ى «نور» خداوند متعال انسان مسلمان را به این امر فرمان مى‏دهد که بدون اجازه به منزل کسى وارد نشود.
ب) توجه به وضعیت میزبان
علاوه بر اجازه مهمان باید به این نکته هم توجه کند که آیا ورود او مزاحمتى براى اهل خانه ایجاد نمى‏کند. آیا اهل خانه آمادگى پذیرایى از مهمان را دارند؟

ج) سلام کردن
اگر ورود او مشکلى نداشت، باید هنگام وارد شدن بر اهل خانه »سلام« کند. »سلام« دعاى خیر است. وقتى کسى بر جمعى یا فردى »سلام« مى‏کند و مى‏گوید: »سلام علیکم« یعنى »خدا شما را از هر آن‏چه خوشایند شماست بهره‏مند و از هر آفت و بلایى دور کند«. سلام کردن یک نوع اطمینان خاطر بخشیدن به مخاطب است که مطمئن باشید از طرف او هیچ مشکلى نخواهد داشت و هیچ خطرى او را تهدید نمى‏کند. یعنى من قصد ندارم که هیچ ضرر و زیانى به شما برسانم؛ زیرا اگر چنین قصدى مى‏داشتم هرگز برایتان دعاى خیر نمى‏کردم و نمى‏گفتم »سلام علیکم«:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نور؛27) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به خانه‏هایى غیر از منازل خودتان وارد نشوید؛ مگر بعد از این که اجازه مى‏گیرد. و هنگام وارد شدن بر اهل خانواده، سلام کنید. این کار براى شما بهتر است (این‏گونه وارد شدن براى شما بهتر است و مؤدبانه‏تر است). این را برایتان بیان کردیم تا فکر کنید و بدانید که چنین برخوردى مناسب است و اگر این‏گونه برخورد نکنید ناخوشایند است.

نکته‏اى که در این‏جا باید مورد توجه قرار گیرد این است که: اگر فردى خانه‏اى اجاره داده باشد، آن خانه دیگر متعلق به او نیست و او باید براى ورود به آن، از مستأجر اجازه بگیرد.

نکته‏ى دیگر این که: فرد مهمان از برخورد اولیه‏ى میزبان مى‏تواند تا حدودى وضعیت آن‏ها را درک کند؛ مثلاً: اگر سه بار دَر زد (زنگ زد) ولى جوابى نشنید، دیگر جایز نیست بماند و باید برگردد. و یا اگر میزبان دَر را باز کرد؛ اما او دید که وضعیت مناسبى ندارد، باید برگردد و ورودش دیگر صحیح نمى‏باشد. البته امروزه کار بسیار آسان شده است. فردى که قصد رفتن به منزل کسى را دارد باید قبل از رفتنش با تلفن به میزبان خبر دهد و آمادگى آن‏ها را جویا شود. اگر میزبان اجازه داد، مهمان این نکته را نیز باید رعایت کند که بیش از اندازه در آن‏جا نماند.

اگر فرد مهمان دَر زد ولى کسى نبود یا کسى دَر را باز نکرد، باید برگردد و بدون اجازه وارد آن خانه نشود:

«فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فیها أَحَداً فَلاتَدْخُلُوها حَتَّى یُؤْذَنَ لَکُمْ» (نور؛28) یعنى اگر دَر خانه‏ى میزبان را زدید اما کسى دَر را باز نکرد یا کسى در خانه نبود و یا میزبان در خانه بود ولى جواب نداد و دَر را باز نکرد، نباید داخل خانه شوید. شما حقّ ندارید وارد خانه شوید؛ مگر این که به شما اجازه داده شود.

اگر میزبان بیرون از خانه باشد و فردى را بفرستد تا به مهمان بگوید به خانه‏ى او وارد شود و منتظر برگشت او باشد، این کار جایز است و حکم همان اجازه‏ى ورود را دارد.

«وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» (نور؛28) و اگر به شما )مهمان( گفته شد که برگردید اکنون وقت نداریم و آمادگى پذیرایى از مهمان را نداریم، یا با هر لفظ و الفاظ دیگرى چنین مطلبى بیان شد، بهتر است که برگردید )باید برگردید و وارد نشوید(؛ زیرا »هُوَ أَزْکى لَکُمْ« (نور؛28) این کار، عملى است که خیر و برکت بیشترى براى شما در بر دارد. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلیمٌ»(نور؛28) و خداوند متعال به آن‏چه که شما انجام مى‏دهید آگاه است و شما را زیر نظر دارد تا به آنان که بر خلاف دستورات او عمل مى‏کنند، سزاى شایسته‏ى خود و به آنان که مطابق دستورات او عمل مى‏کنند، جزاى نیک عطا کند.

2. آداب ورود به اماکن عمومى

آن‏چه بیان شد، مربوط به منازل مسکونى و اماکن خصوصى بود؛ اما در مورد اماکن عمومى؛ هم‏چون: مهمانسراها، هتل‏ها، مدارس و بیمارستان‏ها و... فرمان خدا چیز دیگرى است و نیاز به اجازه ورود ندارد. البته در مورد اماکن عمومى چون بیمارستان اگر دربان و نگهبان اجازه‏ى ورود ندهد، وارد شدن جایز نیست.

در مورد ورود به اماکن عمومى دستور چنین است: در این اماکن اگر نیاز به ورود داشتید، بر شما مشکلى نیست که بدون اجازه وارد شوید؛ اما این را نباید فراموش کرد که در این مکان‏ها نیز باید خدا را به یاد داشته باشد؛ زیرا ممکن است در این اماکن انسان دچار گناه شود:

«لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَةٍ فیها مَتاعٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ماتُبْدُونَ وَ ماتَکْتُمُونَ» (نور؛29) اگر وارد اماکنى شدید که کسى در آن زندگى نمى‏کند یا اماکن شخصى نیست، برایتان گناه و انحراف از راه [صحیح] محسوب نمى شود به شرطى که بدون هدف به آن‏جا وارد نشوید؛ بلکه کارى داشته باشید، و خداوند مى‏داند که چه چیزى را آشکار مى‏کنید و چه چیزى را [در دل خود] پنهان مى‏کنید. یعنى خدا به خوبى مى‏داند که هدف شما از ورود به آن اماکن عمومى چیست و بر اساس همان نیّت و هدف است که به شما جزا و پاداش مى‏دهد، یا شما را سزا و عقاب مى‏کند.

نکته‏اى که لازم به تذکر است این که: اگر فردى در یکى از این اماکن عمومى چون هتل یا مسافرخانه اتاقى را اجاره کرد، آن اتاق مسکن او محسوب مى‏شود و ورود به آن اتاق دیگر حکم اماکن خصوصى را دارد.

نکته‏ى دیگر این که وقتى مى‏گوییم فردى بدون اجازه مى‏تواند وارد اماکن عمومى شود به این معنى است که ورود او به آن مکان جنبه‏ى کلى دارد نه جزئى یعنى او نمى‏تواند وارد تک تک اتاق‏ها شود.



3. ورود فرزندان به اتاق والدین

مسئله‏ى دیگرى که متأسفانه در میان ما مسلمانان بسیار غریب است و خداوند متعال براى آن برنامه‏اى خاص قرار داده و به اجراى آن دستور داده است، مسئله‏ى ورود فرزندان به اتاق پدر و مادرشان است.

دستور و فرمان خدا در این زمینه این است:

بچه‏اى که هنوز به حدى نرسیده که به تنهایى و بدون یارى والدین بتواند غذا بخورد و دستشویى برود و...یعنى سن او در حدود 5-6 سال و کمتر از آن است، این کودک چون به والدینش نیازمند است پس همیشه باید در کنار آن‏ها باشد. اما کودکى که بزرگ شده و توانایى انجام کارهاى خود از قبیل خوردن غذا و رفتن به دستشویى و... را دارد و در این زمینه‏ها نیازى به والدین ندارد، یعنى کودکان 7تا 12-13 سال، طبق برنامه و دستور خداوند متعال در سه وقت مشخص حق ندارد بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادرش شود و حقّ ندارد در آن‏جا بخوابد. در این سه وقت نیز اگر ورودش ضرورى بود باید اجازه بگیرد و پس از این که کارش تمام شد، بیرون بیاید. کودکان 7تا 12-13 سال به حدى نرسیده‏اند که به جنس مخالفشان با ذهنیتى خاص بنگرند.(77) اما از این سن به بالا و زمانى که دختران و پسران مسایل جنسى برایشان مطرح مى‏شود، در هیچ زمانى از شبانه روز نمى‏توانند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند. این دختران و پسران دیگر حکم مرد و زن دارند و براى ورود به اتاق والدین باید همیشه اجازه بگیرند.

اوقاتى که فرزندان 7تا 12-13 سال براى ورود به اتاق والدینشان نیاز به اجازه دارند عبارتند از:

1. هنگام ظهر که طبق قاعده زمان استراحت است و پدر و مادر نیز استراحت مى‏کنند و لباس کار و فعالیت از تن بیرون مى‏آورند و لباس خواب و لباس مخصوص استراحت مى‏پوشند. در این وقت از روز نباید کسى مزاحم استراحت کس دیگرى شود و هر مسلمانى موظف است در این وقت از روز حقّ دیگران را رعایت کند و مزاحم کسى نشود.

2. بعد از نماز عشاء بچه‏ها باید به اتاق مخصوص خود بروند و حق ندارند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند. چنین بچه هایى (بچه‏هاى 7تا 12-13 سال) اجازه‏ى خوابیدن در اتاق پدر و مادرشان را ندارند مگر وقتى که ضرورت ایجاب کند؛ مثلاً : در سفر یا در جایى که اتاق به اندازه‏ى کافى نیست یا....

اصل این است که این بچه‏ها در چنین سنى در اتاق جداگانه‏اى بخوابند.

3. پیش از نماز صبح یعنى بعد از نماز عشاء تا خواندن نماز صبح، بچه‏هاى 7تا 12-13 سال حق ندارند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند.

این دستورات در مورد وارد شدن فرزندان یک خانواده به اتاق پدر و مادرشان است؛ اما در مورد بچه‏هاى دیگر باید بیشتر دقت شود.

در بسیارى از موارد نه تنها این دستورات رعایت نمى‏شود، بلکه بسیارى هنگام ظهر که زمان استراحت است مزاحم دیگران مى‏شوند و برنامه‏ى استراحت آن‏ها را بر هم مى‏زنند که چنین کارى با آداب اسلامى مغایرت دارد و بر هر مسلمانى است که در این زمینه دقت کند و آن آداب را رعایت کند تا الگویى براى دیگران شود.

با توجه به آن‏چه گفته شد یک خانواده‏ى مسلمان، در صورت امکان، باید داراى چندین اتاق باشد و چون مسئله‏ى مهمان نیز مطرح است باید اتاقى نیز مخصوص مهمان داشته باشد. یعنى یک خانواده‏ى مسلمان، در صورت امکان، نباید کمتر از سه اتاق داشته باشد؛ اما اگر فرزند بالاتر از هفت سال نداشت وجود دو اتاق کفایت مى‏کند. البته اگر بچه‏هاى بالاتر از هفت سال بیش از یک نفر و پسر و دختر باشند، باید اتاق آن‏ها نیز جدا باشد و رعایت این مسئله بسیار مهم است و وجود دختر و پسر بالاتر از هفت سال و بخصوص بالاتر از 12 سال در یک اتاق کارى معقولانه و منطقى نیست. شاید بودن و خوابیدن برادر و خواهر در یک اتاق باعث به وجود آمدن هیچ مشکلى نشود؛ اما ممکن است آن‏ها را به فکر بودن با افراد نامحرم بیندازد که این خود بسیار خطرناک است و آن‏ها را کم کم دچار انحراف مى‏کند.

با توجه به آن‏چه گفته شد، بر هر فرد مسلمان متأهل داراى فرزند، واجب است در صورت امکان، چهار اتاق و حداقل سه اتاق، داشته باشد.اتاقى براى خود و همسر، اتاقى براى مهمان، اتاقى براى پسر یا پسران و اتاقى براى دختر یا دختران بیش از هفت سال. البته گاهى هم پیش مى‏آید که مهمان بیش از یک نفر است و مرد و زن مى‏باشند که در چنین مواقعى و بنا به ضرورت باید بچه‏ها را در اتاق خود جایى دهند؛ اما اصل همان چیزى است که بیان شد.

متأسفانه - همان‏طور که گفتیم - چنین دستور و برنامه‏اى ناشناخته و در میان مسلمانان بسیار غریب است و همین امر باعث شده که بسیارى از مسلمانان نسبت به انجام آن کوتاهى کنند و حتى زمانى که ساختن چندین اتاق کار آسانى بوده این را انجام نداده‏اند و امروزه نیز در بسیارى از روستاها چنین رسم است که همه‏ى اعضاى خانواده و حتى مهمان نیز در یک اتاق و در کنار هم بخوابند که اصلاً کارى درست و شرعى نیست و حرام مى‏باشد.

خانواده‏هاى مسلمان و مؤمن باید به این مهم اهمیت دهند و آن را رعایت کنند و آن را به صورت یک رسم و عادت اسلامى در بیاورند.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَئْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلثَ مَرَّاتٍ. مِنْ قَبْلِ صَلوةِ الْفَجْرِ. وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ. وَ مِنْ بَعْدِ صَلوةِ الْعِشاءِ» (نور؛58)

در این آیه از کنیز و عبد که در زمان قدیم رسم بوده، بحث شده و به آنان نیز هم‏چون فرزندان بیش از هفت سال نگاه مى‏شود.

«ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ» (نور؛58) این سه مرحله از شبانه روز که بیان شد، ویژه‏ى خلوت شماست. اما غیر از این اوقات مذکور بر کنیز و عبد و کودکان غیر بالغ شما، مشکلى نیست که بدون اجازه وارد اتاقتان شوند؛ زیرا بر آنان مشکل است که همیشه اجازه بگیرند در حالى که آنان باید در خانه بگردند و به اتاق‏ها سر بزنند:

«لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ»(نور؛58)

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ» (نور؛58) خداوند این‏چنین آیات و دستوراتش را براى شما بیان مى‏کند؛ دستوراتى که روشنگر راه مستقیم و هدایت هستند و خداوند عالم است و هر کارى را که انجام مى‏دهد و هر دستورى که صادر مى‏کند، بجاست و هر چه او انجام دهد، همان صحیح است و غیر آن درست و صحیح نمى‏باشد.

«وَ إِذا بَلَغَ الأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَئْذِنُوا کَما اسْتَئْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (نور؛59) و زمانى که کودکانتان به مرحله‏اى رسیدند که به جنس مخالف تمایل پیدا کردند (تقریباً 13 یا 14 سال)، باید با دید مرد و زن به آنان نگریست و براى ورود به اتاق والدین خود باید همیشه اجازه بگیرند.

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ» (نور؛59) خداوند این‏چنین آیات و دستوراتش را براى شما بیان مى‏کند؛ دستوراتى که روشنگر راه مستقیم و هدایت هستند و خداوند عالم است و هر کارى را که انجام مى‏دهد و هر دستورى که صادر مى‏کند به‏جاست و هر چه او انجام دهد همان صحیح است و غیر آن درست و صحیح نمى‏باشد.

4. پوشش و ظاهر زنان مُسن

قبلاً به چگونگى پوشش زنان اشاره کردیم. در این‏جا مى‏خواهیم به نکته‏ى دیگرى در این زمینه بپردازیم. خداوند مى‏فرماید: زنانى که به سن پیرى مى‏رسند و خانه‏نشین مى‏شوند و میل به ازدواج ندارند و مسایل زناشویى براى آنان دیگر مطرح نیست و توانایى رفت و آمد را از دست مى‏دهند، مى‏توانند از لحاظ پوشش و ظاهر هم‏چون زنان دیگرى که به این حد نرسیده‏اند، نباشند به شرطى که خود را زینت ندهند و باعث جلب توجه دیگران نشوند. آنان مى‏توانند مانند زنان دیگر پوشش گفته شده را رعایت نکنند. آن‏ها مى‏توانند آن‏گونه که گفته شد روسرى خود را بر سر و گردنشان نگذارند و پیراهنى آنچنان بلند نپوشند. البته آن‏چه گفته شد به این معنا نیست که کاملاً مى‏توانند پوشش خود را کنار بگذارند. خداوند در ادامه مى‏فرماید: چنین زنانى اگر در این سن، همان پوشش گذشته را رعایت کنند برایشان بهتر است، و همگى این را بدانید که خداوند شنوا و داناست و مردم را بر اساس آن‏چه مى‏گویند و عمل مى‏کنند، محاکمه و محاسبه مى‏کند:

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ الَّتِى لایَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یََضعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ. وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ. وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (نور؛60)

5. یک استثناء

در ادامه‏ى مسئله ى حجاب و بیان دستورات و سفارش‏ها در این زمینه، خداوند متعال به یک استثناء در زمینه‏ى ورود افرادى خاص به منازل دیگران اشاره مى‏کند که مختصراً آن را بیان مى‏کنیم.

واقعیت این است که در هر جامعه‏اى برخى افراد وجود دارند که توانایى کسب و کار ندارند. چنین افرادى براى زنده ماندن بر تک‏تک افراد جامعه‏ى خود حق دارند. این‏ها مى‏توانند با کسب اجازه وارد خانه‏ى همه‏ى افراد جامعه‏ى خود جز افراد یتیم و آنان که به صراحت ورودشان را منع مى‏کنند، بشوند و از خورد و خوراک آن‏ها استفاده کنند. در مواقع بسیار ضرورى که چنین افرادى ممکن است از گرسنگى تلف شوند، باز هم مى‏توانند وارد منازلى شوند که آن‏ها را منع مى‏کنند.

این افراد نیازمند، عبارتند از: افراد نابینا، لنگ و بیمار:

«لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ» (نور؛61)

البته چنین افرادى باید مؤدبانه وارد خانه‏ى دیگران شوند و بر اهل خانه سلام کنند و زمانى وارد شوند که مطمئن باشند هیچ مزاحمتى براى اهل خانه ایجاد نمى‏کنند. وقتى وارد شدند هر چه بود باید بخورند.

6. ایجاد ارتباط محکم افراد با هم

براى این که علاقه و رابطه‏ى خویشاوندان و دوستان با هم محکم و محکم‏تر شود و افراد، بیشتر و بیشتر با هم باشند و بیشتر به هم نزدیک شوند، خداوند متعال دستور و برنامه‏اى قرار داده است و افرادى را نام مى‏برد که دیگران اجازه دارند به خانه‏ى آن‏ها رفته و بدون کسب اجازه از آنان، در آن‏جا غذا بخورند و هم‏چون بیگانگان با آن‏ها برخورد نکنند، مگر این که به صراحت از ورود و خوردن غذا منع شوند.(78)

این افراد عبارتند از: پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دائى، خاله، منازلى که کلیدشان در دست اوست؛ مثلاً: فردى که همسایه‏اش به سفر رفته و کلید منزلش را به او داده و از او خواسته است که مواظب و مراقب خانه باشد و در آن‏جا بخوابد یا هر مدت یک بار به آن‏جا سرى بزند. این فرد مى‏تواند از غذا و خوراکى‏هاى آن خانه استفاده کند مگر این که از این کار منع شده باشد. و دوست واقعى نیز همین حکم را دارد.

افرادى که به خانه‏هاى مذکور مى‏روند، نباید در آن‏جا احساس بیگانگى بکنند و منتظر بمانند تا صاحب‏خانه به آن‏ها اجازه‏ى خوردن بدهد بلکه باید هم‏چون منزل خود برخورد کنند. آن‏ها مى‏توانند به راحتى دَر یخچال را باز کنند و هر چه دوست داشتند بخورند و هنگامى که سفره را انداختند نباید تعارف کنند و منتظر اجازه باشند؛ مگر این که احساس کنند صاحب‏خانه دوست ندارد آن‏ها بدون اجازه کارى کنند:

«وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَواتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْممِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْولِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خلتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکُمْ» (نور؛61)

نکته‏ى دیگر این که مى‏توانید در این خانه‏ها به صورت فردى یا به صورت جمعى غذا بخورید:

«لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً أَوْ أَشْتاتاً» (نور؛61)

این را فراموش نکنید که:

«فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبرَکَةً طَیِّبَةً» (نور؛61) وقتى به منزلى وارد شدید، بر همدیگر سلام کنید و براى یکدیگر دعاى خیر کنید، - و اگر به منزلى رفتید و کسى در آن‏جا نبود، بر خودتان سلام کنید .- این سلام و دعاى خیر کردن براى یکدیگر، احترامى است که از طرف خداوند متعال قرار داده شده است.

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (نور؛61) خداوند این‏گونه آیات و دستورات روشنگرش را برایتان بیان مى‏کند تا آن‏ها را بشنوید و درک کنید و به‏کار گیرید و براساس آن‏ها عمل کنید.

7. پرهیز از تهمت «زنا» به زنان پاکدامن

در همین سوره )سوره نور( خداوند متعال مسلمانان را متوجه امر دیگرى مى‏کند که متأسفانه امروزه به آن کمتر توجه مى‏شود و مردم انجام آن را گناه بزرگى نمى‏شمارند. این امر مهم »عدم تهمت زنا به زنان پاکدامن« است. کسى که دست به چنین کارى بزند، دچار گناه بسیار بزرگى شده است و اگر توبه نکند و بر اتهامى که زده اصرار ورزد، خداوند متعال، در آیه‏ى دیگرى در همین سوره، در مورد او مى‏فرماید: در دنیا و آخرت مورد لعنت قرار مى‏گیرد و عذاب بزرگى در انتظارش است و حتماً به سزاى خود خواهد رسید:

«إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنتِ الْغفِلتِ الْمُؤْمِنتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» (نور؛23) کسانى که به زنان پاکدامن تهمت زنا مى‏زنند در حالى که آن‏ها [روحشان هم] از آن کارها بى‏خبر است و اصلاً به آن فکر نمى‏کنند و مؤمن هستند و راه حق را شناخته‏اند و تسلیم آن شده‏اند، چنین کسانى در دنیا و در آخرت مورد لعنت و خشم و غضب خدا قرار مى‏گیرند و عذاب بزرگى برایشان آماده است.

«یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (نور؛24) روزى که زبان و دست‏ها وپاهایشان به خاطر کارهایى که کرده‏اند علیه آن‏ها شهادت مى‏دهند.

«یَوْمَئِذٍ یُوَفّیهِمُ اللَّهُ دینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبینُ» (نور؛25) در آن روز خداوند متعال سزاى کارشان را به تمامى خواهد داد. سزایى که شایسته‏ى آن هستند. در آن روز آنان مى‏دانند که خدا حقّ است و روشنگر هر چیزى است و به هر عملى جزاى مناسب آن را مى‏دهد و هیچ چیز را بدون جزا و پاداش و سزا و عقاب باقى نمى‏گذارد. سزاى چنین تهمت‏زنندگانى در دنیا نیز این است که چهار شاهد مسلمان براى اثبات اتهام خود بیاورند. این چهار شاهد مسلمان باید شهادت بدهند که با چشمان خود آن عمل زشت را دیده‏اند و کاملاً مشاهده کرده‏اند که زنا انجام گرفته است. افراد تهمت‏زننده اگر نتوانند چهار شاهد مسلمان بیاورند، هشتاد ضربه شلاق زده مى‏شوند و پس از آن، هرگز شهادت دیگرى از آن‏ها پذیرفته نمى‏شود و دیگر از ارزش و اعتبارى که هر مسلمان باید در جامعه اسلامى داشته باشد، محروم هستند و دادگاه اسلامى اعلام مى‏کند که از این به بعد از این اشخاص به هیچ وجه هیچ شهادتى پذیرفته نشود و اینان افرادى نادرست هستند و لیاقت این را ندارند که شاهد چیزى باشند. خداوند در ادامه علت چنین مجازاتى را بیان مى‏کند و مى‏فرماید: علت این سزا این است که چنین تهمت‏زنندگانى از حد و حدود بندگى خداوند متعال خارج شده‏اند، مگر این که توبه کنند و فسادى را که ایجاد کرده‏اند و سبب لکه‏دار شدن شرف و ناموس و اعتبار یک زن پاکدامن شده‏اند و باعث به وجود آمدن اختلاف و جنگ و دعوا در یک خانواده ]یا چندین خانواده [گردیده‏اند، از بین ببرند و به دروغ گفتن خود اعتراف کنند و بگویند که چیزى را مشاهده نکرده‏اند، و کارى کنند که اثر آن عمل زشتشان از بین برود و به‏جاى فسادى که ایجاد کرده‏اند، اصلاح کنند. در این صورت خداوند متعال غفور و رحیم است و از گناهانشان چشم‏پوشى مى‏کند و توبه و اصلاحى را که بعداً انجام مى‏دهند از آنان مى‏پذیرد:

«وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمنینَ جَلْدَةً وَ لاتَقْبَلُوا لَهُمْ شَهدَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفسِقُونَ.إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (نور؛4-5)

نکته‏اى که باید مورد توجه قرار گیرد این که شلاق زدن و عدم پذیرش شهادت چنین تهمت زنندگانى، هنگامى میسر است که حکومت اسلامى واقعى وجود داشته باشد و بر جامعه حکم کند. در غیر این صورت چنین سزایى نسبت به تهمت زنندگان اجرا نمى‏شود. ولى بدیهى است که چنین افرادى دچار گناه کبیره شده‏اند و اگر به خدا ایمان دارند و از روز قیامت مى‏ترسند، حتماً توبه مى‏کنند و پشیمان مى‏شوند و به ناحق و دروغ بودن تهمتشان اعتراف مى‏کنند و به جاى آن، دست به انجام کارهاى خوب مى‏زنند و شروع به اصلاح اشتباه خود مى‏کنند تا آبروى آن زن محفوظ بماند.

آن‏چه بیان شد، تنها برخى از دستورات و اخلاقیات فردى و اجتماعى‏اى بود که خداوند متعال بندگان خود را به رعایت آن‏ها دستور مى‏دهد؛ دستوراتى که بدون رعایت آن‏ها و رعایت آن‏چه در سنّت پیامبر خداصلى الله علیه وسلم آمده است، بندگى کردن غیر ممکن است. براى آگاهى از مسایل و اخلاقیات دیگر، مى‏توانید به عالمان واقعى دین و آنان که به‏راستى از قرآن و سنّت پاک پیامبرصلى الله علیه وسلم آگاه هستند، مراجعه کنید تا راه بندگى خدا را بهتر بشناسید و آن‏چه را که خداوند متعال مقرر کرده است کاملاً رعایت کنید و با رعایت آن‏ها خوشبخت دنیا و آخرت گردید.